با تمام هیاهوی عصر جدید، بر عشق، عشق، عشق تأکید میشود. عشق یک احساس است. بله، برای سعادت انسان و رفاه او ضروری است، اما تمام این تأکید بر "عشق" آن را بیارزش کرده و چیزی ساخته که نیست. همه احساسات به یک اندازه معتبر و ضروری هستند.
حقیقت این است - عشق چیزی است که هر کسی باید آن را به دست آورد. البته، عشقهای نابجا وجود دارد، مانند موقعیتهایی که فرد شیفته یا حتی وسواسگونه نسبت به شخص دیگری میشود و عشق بازگردانده نمیشود. اینها احساسات کنترلنشده هستند و میتوانند بسیار زشت و دردناک باشند.
شیطانپرستی درباره آزاد بودن و زندگی با طبیعت است. عشق صرف عشق، یا عشقی که برای ناسپاسان هدر میرود، سوءاستفاده از این احساس است. به مسیحیان احمق یاد داده میشود دشمنانشان را دوست بدارند. این آموزه خودکشیآور است. بدنهای ما چقدر دوام میآورد اگر سیستم ایمنیمان به اصطلاح روی دیگر گونه را نشان میداد و ویروسهای مهاجم را دوست میداشت؟ این آموزههای بیمارگونه و منحرف درباره عشق میتوانند فرد را به مطب روانپزشک بکشانند. اینجاست که بسیاری از این افراد در نقاط خاصی از زندگی خود به آنجا میرسند.
سوءاستفاده از عشق، مانند سایر آموزههای ناصری، منجر به سردرگمی و هرج و مرج میشود. عشق واقعی چیزی است که بر پایهای از همدلی متقابل، مهربانی، اعتماد و حسن نیت بین دو نفر به دست میآید. عشق یک خیابان دوطرفه است. دوست داشتن دشمنان، بیماریها و هر چیز و هر کسی فقط به خاطر عشق، غیرطبیعی و بسیار ناسالم است.
پدر شیطان کسانی از ما را که با صداقت به او روی میآورند، دوست دارد. او عشق خود را بر مسیحیان یا دیگر احمقان فریبخورده که او را رد میکنند، هدر نمیدهد. شیطان مراقب خودیهایش است. این معنای واقعی عشق است. عشق یک خیابان دوطرفه است.
در مورد عشق به خود، این قطعاً چیزی شبیه عزت نفس است که فرد آن را به دست میآورد. وقتی برتر یا فراتر میروید و میدانید که بهترین خود هستید، به خودتان افتخار خواهید کرد. غرور واقعی و عشق به خود دست به دست هم میدهند. من درباره تکبر بیمورد صحبت نمیکنم، فقط شناخت خود و تلاشهای فرد برای کاری که خوب انجام شده، و حس موفقیت. افرادی که برای بهتر کردن خود به هر نحوی تلاش میکنند، پاداش خواهند گرفت. پاداشها غرور شخصی و یک عشق به خود سالم هستند.
کسانی که به خودشان زحمت نمیدهند، چیزی برای افتخار ندارند، و اغلب این افراد عزت نفس پایینی دارند.
تمام این آموزههای غلط عصر جدید با تمرکزشان بر عشق، برای سلامت روانی، سلامت عاطفی و بدتر از آن، مضر هستند. باید بر واقعیت تمرکز کرد. "دوست داشتن" هر چیز و هر کس، فقط فرد را آماده قربانی شدن، داشتن عزت نفس پایین و قرار گرفتن در مسیر توهم میکند.
نکته مهم ۲۲ فوریه ۲۰۱۵:
وضعیت بسیار بدتر از آن چیزی است که ۱۰ سال پیش در بالا نوشتم. چاکرای قلب یک چاکرای خنثی است. "جایگاه احساسات" نیست، آنگونه که بیشتر کتابها و رسانههای اصلی ترویج میکنند. جایگاه احساسات در چاکرای گلو است و چاکرای قلب یک چاکرای اتصالدهنده با شکل یونی است. برای اطلاعات بیشتر در این زمینه، لطفاً به این صفحه مراجعه کنید:
از آنجا که چاکرای قلب چاکرای اصلی اتصالدهنده روح است، میتواند مورد سوءاستفاده قرار گیرد. دشمن همیشه این را میدانسته و به طرز وحشیانهای از آن استفاده کرده است. بیشتر شما نقاشیها و تصاویر دیگر آن ناصری و دیگر افراد مسیحی را با بازوهای باز، که قلب را نمایان میکند، دیدهاید. این راه اصلی اتصال دشمن به روح فرد است؛ از طریق چاکرای قلب.
علاوه بر همه اینها، تأکید عصر جدید بر عشق، همدردیهای نابجا را ترویج میکند که میتواند کشنده باشد. بسیاری از آموزههای عصر جدید آلوده به فرشتگان مسیحی و تأکید بر ششضلعی (هکساگرام) هستند که معمولاً به عنوان "ستاره داوود" شناخته میشود و از ستاره ویشنو دزدیده شده است. ششضلعی برای نماد چاکرای قلب استفاده شده است، زیرا نمادهای عنصری آتش و آب را ترکیب میکند. اگر در طول مراقبه عمیق با دقت نگاه کنیم، خواهیم دید که این چاکرا شبیه یونی است. یونی توسط مسیحیان دزدیده و فاسد شد، با چرخاندن آن به پهلو با آن نماد ماهی آزاردهنده.
برای اطلاعات بیشتر درباره آن نماد ماهی احمقانه مسیحی و چگونگی دزدیده شدن و فاسد شدن آن، به "چیزی مشکوک" مراجعه کنید.
© Copyright 2005, 2015, Joy of Satan Ministries;
Library of Congress Number: 12-16457