همانطور که اشاره کردید، ماجرای الیزابت اسمارت و بازگشت او به خانوادهاش، که در سال ۲۰۰۲ ربوده شد و در سال ۲۰۰۳ پیدا شد، خبرساز بود. پس از بازگشت او، خانوادهاش در مقابل رسانهها به شدت از "خداوند" تمجید کرده و آیات کتاب مقدس را نقل قول میکردند.
نکتهای که مطرح میکنید این است که بسیاری از مسیحیان برای بازگشت این دختر ماهها بیوقفه "دعا" میکردند. این دیدگاه بیان میکند که حتی افراد نادان، که ماهها با استفاده از "دعا" (که معادل انرژی روانی است) به عنوان بخشی از یک گروه که همین کار را انجام میدهند، میتوانند به چیزی دست یابند. سپس آنها "خداوند" را ستایش میکنند، در حالی که متوجه نیستند که این تلاشهای خودشان بوده است.
این دیدگاه بر این باور است که شیطان به ما نشان میدهد چگونه میتوانیم آنچه را میخواهیم از طریق مدیتیشن قدرت به دست آوریم. این شامل پرستش بردگانهوار یک موجود الوهی یا پیروی از دستورالعملهای متنفر از انسان نمیشود. به جای آن، ما میتوانیم به خودی خود به خدایان تبدیل شویم و کنترل زندگی خود را به دست بگیریم.
در مورد الیزابت اسمارت، طبق این دیدگاه، چندین ماه "دعا" [انرژی روانی اعمال شده] طول کشید تا این افراد به اهداف خود برسند. این دیدگاه میگوید که در بیشتر موارد، دعاهای مسیحی بینتیجه هستند و منطقی است که وقتی گروههایی از مردم انرژی ذهن خود را بر روی یک هدف خاص متمرکز میکنند، میتوان به موفقیت رسید. و این نوع موفقیتها، احمقها را فریب میدهد.
© Copyright 2002, 2005, Joy of Satan Ministries;
Library of Congress Number: 12-16457